ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام علی(ع): امروز (عید غدیر) روز بس بزرگی است. در این روز گشایش رسیده و منزلت (کسانی که شایسته آن بودند) بلندی گرفت و برهانهای خدا روشن شد و از مقام پاک با صراحت سخن گفته شد و امروز روز کامل شدن دین و روز عهد و پیمان است. بحارالانوار
هادی مرزبان: نمیتوانم از تئاتر دور باشم
باید تمرینهای «دکتر نون» را مجدداً شروع میکردیم تا کار برای اجرا آماده شود، من نمیتوانم از تئاتر دور باشم. این روزها دلم خیلی برای هادی مرزبان تنگ شده و فکر میکنم که از مرزبان و شرایط او، سالن و خود تئاتر دور شدهام که دلیل این امر وضعیت کرونایی پیش آمده طی ۲ سال گذشته است. کرونا همه ما را بلاتکلیف گذاشته و تمام برنامهریزیها را به هم زده است.
گفتوگوی این کارگردان تئاتر با مهر که به تازگی تمرین تئاتر «دکتر نون» را در سالن اصلی تئاتر شهر شروع کرده است.
گفتوگوی این کارگردان تئاتر با مهر که به تازگی تمرین تئاتر «دکتر نون» را در سالن اصلی تئاتر شهر شروع کرده است.
حرف اول و آخرمان سینما بود
سعید پیردوست
بازیگر
دوستی ما به سالهای مدرسه و دوره دبیرستان باز میگردد. من و مسعود کیمیایی و فرامرز قریبیان به دبیرستان بَدِر در خیابان ری و کوچه آبشار میرفتیم. من و مسعود همکلاسی بودیم و از کلاس هفتم با هم پشت یک نیمکت مینشستیم.
دوستی ما بتدریج از درس و مدرسه فراتر رفت و تبدیل به رفت و آمد خانوادگی شد. پدر و مادر مسعود آدمهای شریفی بودند. در تمام این معاشرتها و گپ و گفتهای داخل مدرسه حرف اول و آخر ما راجع به سینما بود.
هر سه عاشق سینما بودیم. من و فرامرز قریبیان شیفته بازیگری بودیم و مسعود کیمیایی دلباخته کارگردانی. با هم سینما میرفتیم؛ آن روزها سینما رکس اغلب فیلمهای وسترن نمایش میداد و برنامه اکران سینما ایران بیشتر فیلمهای تاریخی بود.
از سینما که بیرون میآمدیم راجع به فیلمها و رؤیاهایمان حرف میزدیم، عکسهای بازیگرها و فیلمها را از مجلات قیچی و با هم رد و بدل میکردیم.
عشق به سینما و رفاقت ما ادامه داشت و در اغلب فیلمها تا جایی که میشد همراه آنها بودم. من چون کارمند شرکت بودم پایم در تهران گیر بود و نمیتوانستم در فیلمهای کیمیایی که در شهرستان ساخته میشد حضور داشته باشم.
سر فیلم «خاک» که در تهران بود از ایشان خواستم نقشی به من بدهد.
کیمیایی یک پلان نوشت و من برای حضور در این فیلم مرخصی یک ماهه گرفتم. این فیلم شروع کار من در سینما بود و بعد از آن حدود 13 الی 14 فیلم با کیمیایی همکاری کردم. پس از چند سال وقفه دوباره در کار تازه او حضور دارم.
در یکی، دو سال اخیر پیشنهادهای تلویزیونی زیادی داشتم اما به خاطر کرونا ترجیح دادم کار نکنم اما وقتی کیمیایی برای «خائنکشی» دعوت به کار کرد، نتوانستم به او جواب رد بدهم و با افتخار پذیرفتم. تا فیلم به اکران نرسد نمیتوان راجع به کم و کیف آن صحبت و کار را قضاوت کرد. کارهای آقای کیمیایی همیشه آدم را غافلگیر میکند.
«خائن کشی» چه نشان از روزهای اوج فیلمسازی ایشان داشته باشد و چه مانند هر اثر سینمایی ضعفهایی داشته باشد همچون تمام آثار مسعود کیمیایی با عشق ساخته شده است. مسعود کیمیایی عاشق سینماست و عشق او را سرپا نگه داشته است.
بازیگر
دوستی ما به سالهای مدرسه و دوره دبیرستان باز میگردد. من و مسعود کیمیایی و فرامرز قریبیان به دبیرستان بَدِر در خیابان ری و کوچه آبشار میرفتیم. من و مسعود همکلاسی بودیم و از کلاس هفتم با هم پشت یک نیمکت مینشستیم.
دوستی ما بتدریج از درس و مدرسه فراتر رفت و تبدیل به رفت و آمد خانوادگی شد. پدر و مادر مسعود آدمهای شریفی بودند. در تمام این معاشرتها و گپ و گفتهای داخل مدرسه حرف اول و آخر ما راجع به سینما بود.
هر سه عاشق سینما بودیم. من و فرامرز قریبیان شیفته بازیگری بودیم و مسعود کیمیایی دلباخته کارگردانی. با هم سینما میرفتیم؛ آن روزها سینما رکس اغلب فیلمهای وسترن نمایش میداد و برنامه اکران سینما ایران بیشتر فیلمهای تاریخی بود.
از سینما که بیرون میآمدیم راجع به فیلمها و رؤیاهایمان حرف میزدیم، عکسهای بازیگرها و فیلمها را از مجلات قیچی و با هم رد و بدل میکردیم.
عشق به سینما و رفاقت ما ادامه داشت و در اغلب فیلمها تا جایی که میشد همراه آنها بودم. من چون کارمند شرکت بودم پایم در تهران گیر بود و نمیتوانستم در فیلمهای کیمیایی که در شهرستان ساخته میشد حضور داشته باشم.
سر فیلم «خاک» که در تهران بود از ایشان خواستم نقشی به من بدهد.
کیمیایی یک پلان نوشت و من برای حضور در این فیلم مرخصی یک ماهه گرفتم. این فیلم شروع کار من در سینما بود و بعد از آن حدود 13 الی 14 فیلم با کیمیایی همکاری کردم. پس از چند سال وقفه دوباره در کار تازه او حضور دارم.
در یکی، دو سال اخیر پیشنهادهای تلویزیونی زیادی داشتم اما به خاطر کرونا ترجیح دادم کار نکنم اما وقتی کیمیایی برای «خائنکشی» دعوت به کار کرد، نتوانستم به او جواب رد بدهم و با افتخار پذیرفتم. تا فیلم به اکران نرسد نمیتوان راجع به کم و کیف آن صحبت و کار را قضاوت کرد. کارهای آقای کیمیایی همیشه آدم را غافلگیر میکند.
«خائن کشی» چه نشان از روزهای اوج فیلمسازی ایشان داشته باشد و چه مانند هر اثر سینمایی ضعفهایی داشته باشد همچون تمام آثار مسعود کیمیایی با عشق ساخته شده است. مسعود کیمیایی عاشق سینماست و عشق او را سرپا نگه داشته است.
غدیر، تدبیری الهی جهت حفظ اصالتهای دین
اسماعیل علوی
دبیر گروه پایداری
اگر به عقل و قلب خود مراجعه کنیم میبینیم هم عقل و هم دل گواهی میدهند که لازمه استمرار اصالتهای یک مکتب در بستری تاریخی تا ساحل ابدیت، وجود جریانی اصیل و زلال است که به سرچشمههای مکتب دسترسی داشته و از آن سیراب شده باشد. این جریان که از هرجهت مورد وثوق بوده و دارای مرجعیت است، مسئولیت حفاظت و حراست از اصالتهای مکتب، در جزر و مدهای تاریخی - اجتماعی را برعهده گرفته و از سوءبرداشت و انحراف آن جلوگیری مینماید و ضامن آلوده نشدن جوهره مکتب و انتقال آن به نسلهای بعد خواهد بود.
براین اساس اصل«امامت عدل و فضیلت» در مجموعه تعالیم اسلام شکل گرفته و یکی از فعالترین بخشهای عقیده اسلامی از ابتدای پیدایش محسوب می شود. امامت عدل و فضل بهدلیل برخورداری از مسئولیت حفاظت و حراست از بایستههای آیین محمدی(ص) ازجمله ارکان مذهب بهشمار میآید و مشخصه بارز آن صیانت و جلوگیری از تحریف و انحراف شریعت و چشاندن طعم شیرین آن پس از پیامبراکرم(ص) و قابلیت تربیت افرادی در تراز اصحاب رسول خدا(ص) میباشد. این اصل همچنین قادر است تا اصالتهای دین را بازآفرینی و آحاد مسلمان را بهسوی آرمانهای متعالی رهنمون شود.
همینطور اگر جوهره رسالت محمدی(ص) را کسب مهارت بندگی و قرار گرفتن بر مدار سعادت دنیا و زندگی پس از آن در راستای بایستههای عقلی در نظر بیاوریم، جا دارد که امامت عدل و فضل را نیز کنار توحید، نبوت و معاد در زمره ارکان دین بهشمار آوریم و در پرتو پیروی از مصادیق بارز این اصل اسلامی از امتزاج سره و ناسره مصون مانیم. با تکیه براین باور اسلامی، قرآن کریم، مؤمنان را به پیروی از الگوهای نیکو دعوت کرده و لازمه دستیابی به کمال و فضیلت را زندگی برسیاق سیره و حیات طیبه مصادیق امامت عدل و فضیلت برشمرده است.
این بود که در واپسین ایام حیات رسول خدا(ص) و در شرایطی که اسلام به اقتدار لازم دست نیافته و در پی رحلت صاحب شریعت آیین اسلام در معرض بدعتها قرار داشته و آیین ابراهیمی اسلام در معرض انحراف از اهداف توحیدی قرار داشت، در کنار برکه غدیر اجتماع باشکوهی از حاجیان برگزار شد و پیامبراکرم(ص) پس از مقدماتی فرمود: من در آستانه سفر آخرت دو چیز گرانبها را در میان شما باقی میگذارم، کتاب خدا و اهل بیتم را، ای مردم هشدارید که بر آنها پیشی نگیرید و از آنان عقب نمانید. آنگاه دست علی(ع) را در دست گرفت و آنقدر بالا برد که همگان او را کنار رسول خدا(ص) در فراز منبر دیدند. سپس فرمود: «خداوند مولای من و من ولی مؤمنان هستم... ای مردم هر کس را که من مولا و رهبر اویم، علی نیز مولا و رهبر اوست.» سه بار این جمله را تکرار کرد تا ضمن تأکید بر مضمون گفته، صدای خود را به وضوح به گوش همگان برساند. سپس افزود: پروردگارا! دوستان علی(ع) را دوست بدار و دشمنانش را دشمن و علی(ع) را محور حق قرار ده.»
پیامبر خدا میدانست اجتماع مسلمانان به رغم وحدت ظاهری، درک یکپارچه و یکدستی از تعالیم و ارزشهای دین ندارند. چرا که اغلب آنان هنوز متأثر از فرهنگی بودند که بخش اعظم زندگی خود را تحت سیطره آن گذرانده و نسبت آنان با باورهای عمیق و متعالی نسبتی سست و شکننده بود. بنابراین برایند روح جمعی مسلمانان اهتمامی که از تعالیم ناب اسلامی سرچشمه گیرد نبود ودر پس ظاهری از اطاعت، نوعی لاقیدی نسبت به آرمانهای متعالی اسلام احساس میشد. در واقع ایمان اغلب مسلمانان، ایمانی فطری بود. چنین جمعیتی منطقاً تا تحقق امت یکپارچه و آرمانی اسلام فاصله داشت و لازمه از قوه به فعل درآمدن انسان تراز قرآن، نیازمند پیروی ازالگوهای برتر بود. از حکمت و لطف الهی به دور بود که با رحلت پیامبراسلام(ص) هدف رسالت مجمل گذاشته شده و اجتماع مسلمین به حال خود رها شود. ضمن آنکه جمعیت مسلمانان از نظر انرژی و توان در آستانه گسترش در جغرافیای وسیعتری بودند وفتح سرزمینهای جدید معلوم بود مناقشاتی را بین مسلمانان به وجود آورده و دین خاتم از دستیابی به اهداف آرمانی خود باز خواهد ماند. از اینرو پیامبر اکرم(ص) به امر الهی در اثنای آخرین سفر حج، امیرالمؤمنین علی(ع) را بهعنوان جانشین خود معرفی کرد. این اقدام رسول خدا نشان داد که مسأله رهبری و هدایت اجتماع مسلمانان از اهمیتی حیاتی برخوردار است ونمی توان آن را به افراد عادی سپرد.
دبیر گروه پایداری
اگر به عقل و قلب خود مراجعه کنیم میبینیم هم عقل و هم دل گواهی میدهند که لازمه استمرار اصالتهای یک مکتب در بستری تاریخی تا ساحل ابدیت، وجود جریانی اصیل و زلال است که به سرچشمههای مکتب دسترسی داشته و از آن سیراب شده باشد. این جریان که از هرجهت مورد وثوق بوده و دارای مرجعیت است، مسئولیت حفاظت و حراست از اصالتهای مکتب، در جزر و مدهای تاریخی - اجتماعی را برعهده گرفته و از سوءبرداشت و انحراف آن جلوگیری مینماید و ضامن آلوده نشدن جوهره مکتب و انتقال آن به نسلهای بعد خواهد بود.
براین اساس اصل«امامت عدل و فضیلت» در مجموعه تعالیم اسلام شکل گرفته و یکی از فعالترین بخشهای عقیده اسلامی از ابتدای پیدایش محسوب می شود. امامت عدل و فضل بهدلیل برخورداری از مسئولیت حفاظت و حراست از بایستههای آیین محمدی(ص) ازجمله ارکان مذهب بهشمار میآید و مشخصه بارز آن صیانت و جلوگیری از تحریف و انحراف شریعت و چشاندن طعم شیرین آن پس از پیامبراکرم(ص) و قابلیت تربیت افرادی در تراز اصحاب رسول خدا(ص) میباشد. این اصل همچنین قادر است تا اصالتهای دین را بازآفرینی و آحاد مسلمان را بهسوی آرمانهای متعالی رهنمون شود.
همینطور اگر جوهره رسالت محمدی(ص) را کسب مهارت بندگی و قرار گرفتن بر مدار سعادت دنیا و زندگی پس از آن در راستای بایستههای عقلی در نظر بیاوریم، جا دارد که امامت عدل و فضل را نیز کنار توحید، نبوت و معاد در زمره ارکان دین بهشمار آوریم و در پرتو پیروی از مصادیق بارز این اصل اسلامی از امتزاج سره و ناسره مصون مانیم. با تکیه براین باور اسلامی، قرآن کریم، مؤمنان را به پیروی از الگوهای نیکو دعوت کرده و لازمه دستیابی به کمال و فضیلت را زندگی برسیاق سیره و حیات طیبه مصادیق امامت عدل و فضیلت برشمرده است.
این بود که در واپسین ایام حیات رسول خدا(ص) و در شرایطی که اسلام به اقتدار لازم دست نیافته و در پی رحلت صاحب شریعت آیین اسلام در معرض بدعتها قرار داشته و آیین ابراهیمی اسلام در معرض انحراف از اهداف توحیدی قرار داشت، در کنار برکه غدیر اجتماع باشکوهی از حاجیان برگزار شد و پیامبراکرم(ص) پس از مقدماتی فرمود: من در آستانه سفر آخرت دو چیز گرانبها را در میان شما باقی میگذارم، کتاب خدا و اهل بیتم را، ای مردم هشدارید که بر آنها پیشی نگیرید و از آنان عقب نمانید. آنگاه دست علی(ع) را در دست گرفت و آنقدر بالا برد که همگان او را کنار رسول خدا(ص) در فراز منبر دیدند. سپس فرمود: «خداوند مولای من و من ولی مؤمنان هستم... ای مردم هر کس را که من مولا و رهبر اویم، علی نیز مولا و رهبر اوست.» سه بار این جمله را تکرار کرد تا ضمن تأکید بر مضمون گفته، صدای خود را به وضوح به گوش همگان برساند. سپس افزود: پروردگارا! دوستان علی(ع) را دوست بدار و دشمنانش را دشمن و علی(ع) را محور حق قرار ده.»
پیامبر خدا میدانست اجتماع مسلمانان به رغم وحدت ظاهری، درک یکپارچه و یکدستی از تعالیم و ارزشهای دین ندارند. چرا که اغلب آنان هنوز متأثر از فرهنگی بودند که بخش اعظم زندگی خود را تحت سیطره آن گذرانده و نسبت آنان با باورهای عمیق و متعالی نسبتی سست و شکننده بود. بنابراین برایند روح جمعی مسلمانان اهتمامی که از تعالیم ناب اسلامی سرچشمه گیرد نبود ودر پس ظاهری از اطاعت، نوعی لاقیدی نسبت به آرمانهای متعالی اسلام احساس میشد. در واقع ایمان اغلب مسلمانان، ایمانی فطری بود. چنین جمعیتی منطقاً تا تحقق امت یکپارچه و آرمانی اسلام فاصله داشت و لازمه از قوه به فعل درآمدن انسان تراز قرآن، نیازمند پیروی ازالگوهای برتر بود. از حکمت و لطف الهی به دور بود که با رحلت پیامبراسلام(ص) هدف رسالت مجمل گذاشته شده و اجتماع مسلمین به حال خود رها شود. ضمن آنکه جمعیت مسلمانان از نظر انرژی و توان در آستانه گسترش در جغرافیای وسیعتری بودند وفتح سرزمینهای جدید معلوم بود مناقشاتی را بین مسلمانان به وجود آورده و دین خاتم از دستیابی به اهداف آرمانی خود باز خواهد ماند. از اینرو پیامبر اکرم(ص) به امر الهی در اثنای آخرین سفر حج، امیرالمؤمنین علی(ع) را بهعنوان جانشین خود معرفی کرد. این اقدام رسول خدا نشان داد که مسأله رهبری و هدایت اجتماع مسلمانان از اهمیتی حیاتی برخوردار است ونمی توان آن را به افراد عادی سپرد.
هنرمندان در فضای مجازی
این روزها هنرمندان بیشتر به هشدار درباره کرونا میپردازند که خواستار این هستند که مردم ماسک بزنند و از گردهمایی خودداری کنند؛ البته همچنان بحث خوزستان و شرایط سخت سیستان و بلوچستان هم در صفحه هنرمندان داغ است.
یک جشنواره متفاوت
نشر چشمه یک جشنواره متفاوت به اسم «کتابهای زخمی» راهاندازی کرده است. در خبر این جشنواره که در صفحه رسمی این نشر آمده است: «قصد داریم کتابهای آسیبدیدهای را که طی یکی دو سال اخیر توی قفسههای انبار کتاب مانده و هرکدام بهعلتی از چرخه طبیعی فروش دورافتاده بودند، با تخفیف ۵۰ درصد از قیمت روی جلدشان به علاقهمندان عرضه کنیم.» به گفته این نشر، موضوعات کتاب متفاوت است و البته کتاب از تمام نشرهای مختلف است. عناوین کتابها چنان متنوع است که پاسخگوی هر سلیقهای میتواند باشد. صفحات داخلی تمام کتابها تقریباً بینقص است و جلد و رنگ و رویشان شاید کمی ایراد داشته باشد. اما این تمام داستان این جشنواره عجیب نیست قانون دیگر این جشنواره این است که کتابها بهصورت حضوری و تنها در ده جلد به فروش میرود چرا که به گفته این صفحه: «این جشنواره مختص آنهاست که کتاب را تنها برای خواندن میخواهند و قیمت کتابهای نوی بازار مانع از دستیابی به خواستهشان است.» این جشنواره از 6 تا 8 مرداد در نشر چشمه کریمخان برگزار میشود.
چهرهها
سیروس ابراهیمزاده بازیگر سینما و تئاتر هم در صفحه خود به تقدیر کادر درمان پرداخته است. او نوشته خود را با «در ستایش جان برکفان شریف بیمنت» شروع کرده است و نوشت: «پزشکان، پرستاران و افرادی که در بخشهای گوناگون بهداشتی کار میکنند، بویژه در برابر بیماری عفونی بسیار آسیبپذیر هستند. اما در مبارزه با بلای همهگیر جهانی کووید -19، تیم پزشکی با کمبود منابع و چالشهای بیسابقهای روبهرو است. این لیست قهرمانان کمخواب شامل پزشکان، پرستاران، نظافتچیهای پزشکی، آسیبشناسان، پیراپزشکان، رانندگان آمبولانس و مدیران مراقبتهای بهداشتی میشود. در مبارزه با ویروس کرونا، ارتش شجاع پزشکی با دماسنجها و تهویهها همچون سربازان مسلح به پا خاسته است. فراموش نکنیم، محققان پزشکی شب و روز برخلاف همه احتمالات آسیبپذیری، کار میکنند و امیدوارند هرچه زودتر براین مهاجم خونخوار پیروز شوند.»
حسین سلیمانی ، جایزه بهترین بازیگر مرد را برای فیلم «کولبرف» به کارگردانی میلاد منصوری از جشنواره تیئته برزیل دریافت کرد. این بازیگر در صفحه خود نوشت: «خدا خوب بخواد برات تمومه.» او این جایزه را تقدیم کرده به «برادران کولبر سرزمینم. آنها که جانشان را برای نان به خطر میاندازند.» فاطمه معتمدآریا هم این جایزه را به این بازیگر تبریک گفته است.
اشکان خطیبی هم خبر از پخش آنونس سریال «خاتون» به نویسندگی و کارگردانی تینا پاکروان داده است. این سریال روایت داستانی - تاریخی از خانوادهای است که از اول شهریور ۱۳۲۰ آغاز شده و در دوران اشغال ایران توسط متفقین دچار تحولاتی میشود. در ادامه این معرفی آمده است: «موسیقی آنونس منتشر شده، قسمتی از موسیقی تیتراژ اول این سریال است که کیهان کلهر آن را ساخته است.»
حمیدرضا میرزاده فعال محیط زیست در صفحه کتابهای نردبان به معرفی کتاب «جنگلهای مانگرو» پرداخته است؛ بد نیست بدانید که این جنگلها؛ جنگلهای دریایی هستند که میرزاده در این پست بخوبی این جنگلها را معرفی کرده است.
تازههای نشر
پرفروشهای شهرقلم در تیر ماه ۱۴۰۰ از سوی صفحه اینستاگرامی این نشر اعلام شد. «کتابهای کشویی» که کتابهایی با ساختوسازی خاص برای تقویت مهارت دستورزی و همچنین برانگیزاننده حس کنجکاوی کودک است که هر جلد آن به موضوعی خاص از جمله شغلها، حیوانات و... میپردازد. کتاب دیگر «بازیهای دستهجمعی» است که یکی از پرطرفدارترین کتابهای شهر قلم که مناسب کوچک و بزرگ است. این کتاب شامل پنج بازی خاطرهانگیز مثل منچ ، دوز و مار پله است. کتاب دیگری که معرفی شده کتاب «فرهنگ تصویری نینیها» که مجموعهای جذاب شامل دوازده کتاب دوزبانه کوچک که هر جلد آن به یک موضوع از جمله حیوانات اهلی، میوهها، رنگها، وسایل حملونقل و... پرداخته است. در هر صفحه از این کتابها یک نقاشی و معادل فارسی و انگلیسی آن آمده است. و کتاب دیگر «ما و آنها» است که مجموعهای جذاب با بخشی متحرک در هر صفحه که دستورزی کودک را تقویت میکند و درعینحال مهارتهای اولیهای مانند لباس پوشیدن، خوردن و نظافت را به او میآموزد.
یک جشنواره متفاوت
نشر چشمه یک جشنواره متفاوت به اسم «کتابهای زخمی» راهاندازی کرده است. در خبر این جشنواره که در صفحه رسمی این نشر آمده است: «قصد داریم کتابهای آسیبدیدهای را که طی یکی دو سال اخیر توی قفسههای انبار کتاب مانده و هرکدام بهعلتی از چرخه طبیعی فروش دورافتاده بودند، با تخفیف ۵۰ درصد از قیمت روی جلدشان به علاقهمندان عرضه کنیم.» به گفته این نشر، موضوعات کتاب متفاوت است و البته کتاب از تمام نشرهای مختلف است. عناوین کتابها چنان متنوع است که پاسخگوی هر سلیقهای میتواند باشد. صفحات داخلی تمام کتابها تقریباً بینقص است و جلد و رنگ و رویشان شاید کمی ایراد داشته باشد. اما این تمام داستان این جشنواره عجیب نیست قانون دیگر این جشنواره این است که کتابها بهصورت حضوری و تنها در ده جلد به فروش میرود چرا که به گفته این صفحه: «این جشنواره مختص آنهاست که کتاب را تنها برای خواندن میخواهند و قیمت کتابهای نوی بازار مانع از دستیابی به خواستهشان است.» این جشنواره از 6 تا 8 مرداد در نشر چشمه کریمخان برگزار میشود.
چهرهها
سیروس ابراهیمزاده بازیگر سینما و تئاتر هم در صفحه خود به تقدیر کادر درمان پرداخته است. او نوشته خود را با «در ستایش جان برکفان شریف بیمنت» شروع کرده است و نوشت: «پزشکان، پرستاران و افرادی که در بخشهای گوناگون بهداشتی کار میکنند، بویژه در برابر بیماری عفونی بسیار آسیبپذیر هستند. اما در مبارزه با بلای همهگیر جهانی کووید -19، تیم پزشکی با کمبود منابع و چالشهای بیسابقهای روبهرو است. این لیست قهرمانان کمخواب شامل پزشکان، پرستاران، نظافتچیهای پزشکی، آسیبشناسان، پیراپزشکان، رانندگان آمبولانس و مدیران مراقبتهای بهداشتی میشود. در مبارزه با ویروس کرونا، ارتش شجاع پزشکی با دماسنجها و تهویهها همچون سربازان مسلح به پا خاسته است. فراموش نکنیم، محققان پزشکی شب و روز برخلاف همه احتمالات آسیبپذیری، کار میکنند و امیدوارند هرچه زودتر براین مهاجم خونخوار پیروز شوند.»
حسین سلیمانی ، جایزه بهترین بازیگر مرد را برای فیلم «کولبرف» به کارگردانی میلاد منصوری از جشنواره تیئته برزیل دریافت کرد. این بازیگر در صفحه خود نوشت: «خدا خوب بخواد برات تمومه.» او این جایزه را تقدیم کرده به «برادران کولبر سرزمینم. آنها که جانشان را برای نان به خطر میاندازند.» فاطمه معتمدآریا هم این جایزه را به این بازیگر تبریک گفته است.
اشکان خطیبی هم خبر از پخش آنونس سریال «خاتون» به نویسندگی و کارگردانی تینا پاکروان داده است. این سریال روایت داستانی - تاریخی از خانوادهای است که از اول شهریور ۱۳۲۰ آغاز شده و در دوران اشغال ایران توسط متفقین دچار تحولاتی میشود. در ادامه این معرفی آمده است: «موسیقی آنونس منتشر شده، قسمتی از موسیقی تیتراژ اول این سریال است که کیهان کلهر آن را ساخته است.»
حمیدرضا میرزاده فعال محیط زیست در صفحه کتابهای نردبان به معرفی کتاب «جنگلهای مانگرو» پرداخته است؛ بد نیست بدانید که این جنگلها؛ جنگلهای دریایی هستند که میرزاده در این پست بخوبی این جنگلها را معرفی کرده است.
تازههای نشر
پرفروشهای شهرقلم در تیر ماه ۱۴۰۰ از سوی صفحه اینستاگرامی این نشر اعلام شد. «کتابهای کشویی» که کتابهایی با ساختوسازی خاص برای تقویت مهارت دستورزی و همچنین برانگیزاننده حس کنجکاوی کودک است که هر جلد آن به موضوعی خاص از جمله شغلها، حیوانات و... میپردازد. کتاب دیگر «بازیهای دستهجمعی» است که یکی از پرطرفدارترین کتابهای شهر قلم که مناسب کوچک و بزرگ است. این کتاب شامل پنج بازی خاطرهانگیز مثل منچ ، دوز و مار پله است. کتاب دیگری که معرفی شده کتاب «فرهنگ تصویری نینیها» که مجموعهای جذاب شامل دوازده کتاب دوزبانه کوچک که هر جلد آن به یک موضوع از جمله حیوانات اهلی، میوهها، رنگها، وسایل حملونقل و... پرداخته است. در هر صفحه از این کتابها یک نقاشی و معادل فارسی و انگلیسی آن آمده است. و کتاب دیگر «ما و آنها» است که مجموعهای جذاب با بخشی متحرک در هر صفحه که دستورزی کودک را تقویت میکند و درعینحال مهارتهای اولیهای مانند لباس پوشیدن، خوردن و نظافت را به او میآموزد.
شیرینی روزهای رادیو
بهاءالدین مرشدی
داستاننویس
یکبار برای رادیویی شدن کارم به رادیو افتاد و قرار بود در یک نمایش رادیویی بازی کنم. یک نقش یک خطی به من افتاد. همان یک خط را چندین بار برداشت کردند تا درست از آب در آمد و این شد که فهمیدم بعید است دیگر کارم به رادیو بکشد و کاری در رادیو داشته باشم آن هم برای کسی که بازیگری خوانده و سالها بازی کرده و مجریگری کرده و چه و چه. حالا این مقدمه را نوشتم که به چه چیزی برسم؟ همیشه رادیو برای من جای عزیزی بوده است. خیلی اتفاقهای خوش در حین گوش دادن رادیو برای من افتاده که حالم را خوش کرده است. این است که همیشه به رادیو علاقه داشتم. یک وقتی محمد صالحعلا میگفت زمانی رادیو جای آدمهای درست و حسابی بوده و حتی اگر میخواستی تلفظ صحیح کلمهای را بدانی باید رادیو گوش میدادی. این است که وقتی یادم به قدیمیهای رادیو میافتد میگویم چه جعبه اسرارآمیزی است این رادیو. البته حالا بعید است غیر از تاکسیها رادیو جایی روشن باشد و البته که رادیو هم جذابیت قدیمش را ندارد. تا وقتی رنگبهرنگی شبکههای تلویزیونی هست یا تا وقتی پادکستها پا به میدان گذاشتهاند و شما میتوانید انتخاب کنید چه چیز را بشنوید رادیو رسانهای کلاسیک محسوب میشود که دارد آرام آرام به حیاتش ادامه میدهد.
حالا همه اینها را نوشتم تا برسم به کتابی که این روزها دارم میخوانم. کتابی که خیلی اتفاقی گوشه کتابفروشیای در انقلاب دیدم و چشمم را گرفت. «شما و رادیو» کتابی است شامل خاطرات هنری شاهرخ نادری که انتشارات بدرقه جاویدان منتشر کرده است. این کتاب شش فصل دارد و یک مقدمه که آن مقدمه را ناصر ملکمطیعی نوشته است. این یکی، دو روز کتاب را گذاشتهام کنار دستم و از هرجایی از کتاب چیزی میخوانم. شاهرخ نادری همان کسی است که تهیهکنندگی شما و رادیو را دارد و بعد هم «رادیو دریا» را در چالوس راه میاندازد و همیشه یک پای صنعت سرگرمی در رادیو بوده است. چیزی که این کتاب در خودش دارد خاطراتی پراکنده است که چفت و بست درستی پیدا نکرده است اما آنقدر اطلاعات خوب و دقیقی درباره رادیو و آدمهای رادیو و تلویزیون و هنر ایران در خودش دارد که شما را با خودش همراه میکند.
همیشه خاطرات آدمها برایم جذاب بوده. اینکه اینها چطور زندگی را پشت سر گذاشتهاند و چه کارها که کردهاند و چه تأثیرها که گذاشتهاند. مثلاً همین آقای نادری آنقدر خرده روایت از زندگیاش دارد که اگر به این جور مباحث علاقه نداشته باشید فکر میکنید اینها به چه دردی میخورد. اینکه مثلاً راننده رادیو دریا اسمش چه بود یا آشپز رادیو دریا که از تهران با گروه رفته بود چطور آدمی بود. یا فلان پلیس که جلوی نادری را گرفته اسمش چه بود و سرانجامش چه شد؟
این کتاب یک دایرةالمعارف عجیب از اسمها و اتفاقات است. محصولی حیرتانگیز از شاهرخ نادری که متولد 1310 است و نشان میدهد چطور این آدم با اینهمه هنرمند و غیرهنرمند ارتباط داشته و چه اتفاقها که از سر نگذرانده. با اینهمه بخش غمبار کتاب فصل ششم آن است با عنوان «در سوگ و سرور هنرمندان» که البته بیشترش در سوگ است چون همه هنرمندها کمکم چشم بر جهان بستهاند و این نادری است که مرگ آنها را روایت کرده است. مرگ آدمهایی که در امامزاده طاهر یا قطعه هنرمندان بهشتزهرا یا در قبرستانهای دیگر خاک شدهاند. این کتاب یک شوق و یک اندوه بزرگ توأمان در خودش دارد که با همه پراکندگیای که در روایتها وجود دارد شما را وادار میکند هی به سراغ کتابی بروید که راویاش یکی از اثرگذاران رادیوست و سرنوشت او که از برنامه «شما و رادیو» به شیرینیفروشی «شما و شیرینی» میرسد.
داستاننویس
یکبار برای رادیویی شدن کارم به رادیو افتاد و قرار بود در یک نمایش رادیویی بازی کنم. یک نقش یک خطی به من افتاد. همان یک خط را چندین بار برداشت کردند تا درست از آب در آمد و این شد که فهمیدم بعید است دیگر کارم به رادیو بکشد و کاری در رادیو داشته باشم آن هم برای کسی که بازیگری خوانده و سالها بازی کرده و مجریگری کرده و چه و چه. حالا این مقدمه را نوشتم که به چه چیزی برسم؟ همیشه رادیو برای من جای عزیزی بوده است. خیلی اتفاقهای خوش در حین گوش دادن رادیو برای من افتاده که حالم را خوش کرده است. این است که همیشه به رادیو علاقه داشتم. یک وقتی محمد صالحعلا میگفت زمانی رادیو جای آدمهای درست و حسابی بوده و حتی اگر میخواستی تلفظ صحیح کلمهای را بدانی باید رادیو گوش میدادی. این است که وقتی یادم به قدیمیهای رادیو میافتد میگویم چه جعبه اسرارآمیزی است این رادیو. البته حالا بعید است غیر از تاکسیها رادیو جایی روشن باشد و البته که رادیو هم جذابیت قدیمش را ندارد. تا وقتی رنگبهرنگی شبکههای تلویزیونی هست یا تا وقتی پادکستها پا به میدان گذاشتهاند و شما میتوانید انتخاب کنید چه چیز را بشنوید رادیو رسانهای کلاسیک محسوب میشود که دارد آرام آرام به حیاتش ادامه میدهد.
حالا همه اینها را نوشتم تا برسم به کتابی که این روزها دارم میخوانم. کتابی که خیلی اتفاقی گوشه کتابفروشیای در انقلاب دیدم و چشمم را گرفت. «شما و رادیو» کتابی است شامل خاطرات هنری شاهرخ نادری که انتشارات بدرقه جاویدان منتشر کرده است. این کتاب شش فصل دارد و یک مقدمه که آن مقدمه را ناصر ملکمطیعی نوشته است. این یکی، دو روز کتاب را گذاشتهام کنار دستم و از هرجایی از کتاب چیزی میخوانم. شاهرخ نادری همان کسی است که تهیهکنندگی شما و رادیو را دارد و بعد هم «رادیو دریا» را در چالوس راه میاندازد و همیشه یک پای صنعت سرگرمی در رادیو بوده است. چیزی که این کتاب در خودش دارد خاطراتی پراکنده است که چفت و بست درستی پیدا نکرده است اما آنقدر اطلاعات خوب و دقیقی درباره رادیو و آدمهای رادیو و تلویزیون و هنر ایران در خودش دارد که شما را با خودش همراه میکند.
همیشه خاطرات آدمها برایم جذاب بوده. اینکه اینها چطور زندگی را پشت سر گذاشتهاند و چه کارها که کردهاند و چه تأثیرها که گذاشتهاند. مثلاً همین آقای نادری آنقدر خرده روایت از زندگیاش دارد که اگر به این جور مباحث علاقه نداشته باشید فکر میکنید اینها به چه دردی میخورد. اینکه مثلاً راننده رادیو دریا اسمش چه بود یا آشپز رادیو دریا که از تهران با گروه رفته بود چطور آدمی بود. یا فلان پلیس که جلوی نادری را گرفته اسمش چه بود و سرانجامش چه شد؟
این کتاب یک دایرةالمعارف عجیب از اسمها و اتفاقات است. محصولی حیرتانگیز از شاهرخ نادری که متولد 1310 است و نشان میدهد چطور این آدم با اینهمه هنرمند و غیرهنرمند ارتباط داشته و چه اتفاقها که از سر نگذرانده. با اینهمه بخش غمبار کتاب فصل ششم آن است با عنوان «در سوگ و سرور هنرمندان» که البته بیشترش در سوگ است چون همه هنرمندها کمکم چشم بر جهان بستهاند و این نادری است که مرگ آنها را روایت کرده است. مرگ آدمهایی که در امامزاده طاهر یا قطعه هنرمندان بهشتزهرا یا در قبرستانهای دیگر خاک شدهاند. این کتاب یک شوق و یک اندوه بزرگ توأمان در خودش دارد که با همه پراکندگیای که در روایتها وجود دارد شما را وادار میکند هی به سراغ کتابی بروید که راویاش یکی از اثرگذاران رادیوست و سرنوشت او که از برنامه «شما و رادیو» به شیرینیفروشی «شما و شیرینی» میرسد.
انیمیشنی که تکنیک و روایت بی نظیری دارد
هانی حسینی
نویسنده و کارگردان تئاتر
انیمیشن لوکا Luca یکی از انیمیشنهای بسیار خوب است که به گروه سنی کودک و نوجوان پیشنهاد میکنم تا آن را ببینند. این انیمیشن که محصول مشترک شرکت پیکسار و والت دیزنی است هم به لحاظ تکنیک و هم روایت بسیار کار بینظیری است. چرا که در دادن حس اعتماد به نفس و استقلال به کودکان این انیمیشن بسیار درخشان است. این انیمیشن کلی حرف دارد و به بچهها یاد میدهد که اگر بخواهند کاری انجام دهند، چگونه به صورت مستقل انجام دهند و در جستوجوی رؤیاهایشان چه مسیری را طی کنند و چه تجربهای را کسب کنند که این بسیار مهم است.فیلم یک هدفگذاری خاص دارد و آن دستیابی به آن رؤیا که تمام انرژیشان را میگذارند تا به آن برسند. فیلمی است که خیلی درخشان به آن پرداخته شده است.
داستان انیمیشن لوکا در منطقهای ساحلی در ایتالیا و در روزهای گرم تابستان اتفاق میافتد. شخصیت اصلی این انیمیشن، همان لوکاست که به همراه دوست صمیمیاش، آلبرتو، در حقیقت موجودات دریایی هستند که اگرچه روی زمین با هیبت انسانی ظاهر میشوند اما در درون آب، شبیه ماهی هستند. این دو شخصیت اصلی در موقعیتهای مختلف انسانی قرار میگیرند و در این مسیر با دختر انسانی نیز دوست میشوند. تفاوتها و تجربههای آنها داستان انیمیشن را میسازد.
نویسنده و کارگردان تئاتر
انیمیشن لوکا Luca یکی از انیمیشنهای بسیار خوب است که به گروه سنی کودک و نوجوان پیشنهاد میکنم تا آن را ببینند. این انیمیشن که محصول مشترک شرکت پیکسار و والت دیزنی است هم به لحاظ تکنیک و هم روایت بسیار کار بینظیری است. چرا که در دادن حس اعتماد به نفس و استقلال به کودکان این انیمیشن بسیار درخشان است. این انیمیشن کلی حرف دارد و به بچهها یاد میدهد که اگر بخواهند کاری انجام دهند، چگونه به صورت مستقل انجام دهند و در جستوجوی رؤیاهایشان چه مسیری را طی کنند و چه تجربهای را کسب کنند که این بسیار مهم است.فیلم یک هدفگذاری خاص دارد و آن دستیابی به آن رؤیا که تمام انرژیشان را میگذارند تا به آن برسند. فیلمی است که خیلی درخشان به آن پرداخته شده است.
داستان انیمیشن لوکا در منطقهای ساحلی در ایتالیا و در روزهای گرم تابستان اتفاق میافتد. شخصیت اصلی این انیمیشن، همان لوکاست که به همراه دوست صمیمیاش، آلبرتو، در حقیقت موجودات دریایی هستند که اگرچه روی زمین با هیبت انسانی ظاهر میشوند اما در درون آب، شبیه ماهی هستند. این دو شخصیت اصلی در موقعیتهای مختلف انسانی قرار میگیرند و در این مسیر با دختر انسانی نیز دوست میشوند. تفاوتها و تجربههای آنها داستان انیمیشن را میسازد.
عکس نوشت
ایران سرزمین تنوع فرهنگی است. هر قومی از ایران آداب و رسوم خاص خودش را دارد. خبرگزاری ایرنا در گزارش تصویری به عروسی ترکمن پرداخته و نوشته است: «ترکمنها در مراسم گوناگون، آیینهای دینی و مذهبی، مراسم سوگواری و عزا و حتی نوع پوشش از دیگر اقوام این سرزمین متمایزند و سنتهایشان رنگ و بوی گذشتهها را دارد.»
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
هادی مرزبان: نمیتوانم از تئاتر دور باشم
-
حرف اول و آخرمان سینما بود
-
غدیر، تدبیری الهی جهت حفظ اصالتهای دین
-
هنرمندان در فضای مجازی
-
شیرینی روزهای رادیو
-
انیمیشنی که تکنیک و روایت بی نظیری دارد
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین